نامرد
سراغی نیست
ز مرد ِ مرد
به ایوان پلید خانه ی بی زاد و رود ما ، چراغی نیست
اجاق نسل ما کور است و درد ما همه این درد
***
تپش در کوه و جوشش در بیابان است
عصیر خون گرمی در کمرگاه بهاران است
ولی از جنبشی خالیست رگ هامان
عطش های شگرف شهوت اجداد
- بنای آفرینش های جاویدان -
فروکش کرده در ما ، سالهای سال
نه بذری ، بذر
نه خاکی ، خاک
عقیم از زادنیم و عاجز از بنیاد
سترون پاک
***
سراغی نیست
زمرد ِ مرد
همه نامرد ِ نامردیم و درد ما همه این درد